احکام وصیت

فهرست


احکام وصیت

آیت الله خامنه‌ای

٢۶٩۴ وصیت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش براى او کارهایى انجام دهند، یا بگوید بعد از مرگش چیزى از مال او ملک کسى باشد یا براى اولاد خود و کسانى که اختیار آنان با اوست، قیم و سرپرست معین کند، و کسى را که به او وصیت مى‏کنند وصى مى‏گویند.

٢۶٩۵ کسى که مى‏خواهد وصیت کند، با اشاره‏اى که مقصودش را بفهماند مى‏تواند وصیت کند، اگر چه لال نباشد.

٢۶٩۶ اگر نوشته‏اى به امضا یا مهر میت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که براى وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.

٢۶٩٧ کسى که وصیت مى‏کند، باید عاقل و بالغ باشد ولى بچه ده ساله‏اى که خوب و بد را تمییز مى‏دهد اگر براى کار خوبى مثل ساختن مسجد و آب انبار و پول وصیت کند صحیح مى‏باشد و باید از روى اختیار وصیت کند، و نیز وصیت کننده باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع هم او را از تصرف در اموالش جلوگیرى نکرده باشد.

٢۶٩٨ کسى که از روى عمد مثلا زخمى بخود زده یا سمى خورده است که به واسطه آن، یقین یا گمان به مردن او پیدا مى‏شود، اگر وصیت کند که مقدارى از مال او را به مصرفى برسانند صحیح نیست.

٢۶٩٩ اگر انسان وصیت کند که چیزى به کسى بدهند در صورتى آن کس آن چیز را مالک مى‏شود که آن را قبول کند، اگر چه در حال زنده بودن وصیت کننده باشد.

٢٧٠٠ وقتى انسان نشانه‏هاى مرگ را در خود دید باید فورا امانتهاى مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهى رسیده باید بدهد، و اگر خودش نمى‏تواند بدهد یا موقع دادن بدهى او نرسیده، باید وصیت کند و بر وصیت‏شاهد بگیرد، ولى اگر بدهى او معلوم باشد و اطمینان دارد که ورثه مى‏پردازند وصیت کردن لازم نیست.

٢٧٠١ کسى که نشانه‏هاى مرگ را در خود مى‏بیند، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است، باید فورا بدهد و اگر نمى‏تواند، چنانچه از خودش مال دارد، یا احتمال مى‏دهد کسى آنها را ادا نماید، باید وصیت کند، و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد.

٢٧٠٢ کسى که نشانه‏هاى مرگ را در خود مى‏بیند اگر نماز و روزه قضا دارد،باید وصیت کند که از مال خودش براى آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال بدهد کسى بدون آن که چیزى بگیرد آنها را انجام مى‏دهد، باز هم واجب است وصیت نماید، و اگر قضاى نماز و روزه او به تفصیلى که در صفحه و گفته شد بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید به او اطلاع دهد یا وصیت کند که براى او بجا آورند.

٢٧٠٣ کسى که نشانه‏هاى مرگ را در خود مى‏بیند، اگر مالى پیش کسى دارد یا در جایى پنهان کرده است که ورثه نمى‏دانند، چنانچه به واسطه ندانستن حقشان از بین‏برود، باید به آنان اطلاع دهد، و لازم نیست براى بچه‏هاى صغیر خود قیم و سرپرست معین کند، ولى در صورتى که بدون قیم مالشان از بین مى رود، یا خودشان ضایع مى‏شوند، باید براى آنان قیم امینى معین نماید.

٢٧٠۴ وصى باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد.

٢٧٠۵ اگر کسى چند وصى براى خود معین کند، چنانچه اجازه داده باشد که هر کدام به تنهایى به وصیت عمل کنند، لازم نیست در انجام وصیت از یکدیگر اجازه بگیرند،و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد که همه با هم به وصیت عمل کنند، یا نگفته باشد، باید با نظر یکدیگر به وصیت عمل نمایند، و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیت عمل کنند، و در تشخیص مصلحت اختلاف داشته باشند، در صورتى که تاخیر و مهلت دادن علت‏شود که عمل به وصیت معطل بماند، حاکم شرع آنها را مجبور مى‏کند که تسلیم نظر کسى شوند که صلاح را تشخیص دهد. و اگر اطاعت نکنند، به جاى آنان دیگران را معین مى‏نماید، و اگر یکى از آنان قبول نکرد، یک نفر دیگر را به‏جاى او تعیین مى‏نماید.

٢٧٠۶ اگر انسان از وصیت‏خود برگردد مثلا بگوید ثلث مالش را به کسى بدهند،بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل مى‏شود، و اگر وصیت‏خود را تغییر دهد مثل آن که قیمى براى بچه‏هاى خود معین کند، بعد دیگرى را به جاى او قیم نماید، وصیت اولش باطل مى‏شود و باید به وصیت دوم او عمل نمایند.

٢٧٠٧ اگر کارى کند که معلوم شود از وصیت‏خود برگشته، مثلا خانه‏اى را که وصیت کرده به کسى بدهند، بفروشد، یا دیگرى را براى فروش آن وکیل نماید، وصیت باطل مى‏شود.

٢٧٠٨ اگر وصیت کند چیز معینى را به کسى بدهند بعد وصیت کند که نصف همان را به دیگرى بدهند، باید آن چیز را دو قسمت کنند و به هر کدام از آن دو نفر یک قسمت آن را بدهند.

٢٧٠٩ اگر کسى در مرضى که به آن مرض مى‏میرد، مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و وصیت کند که بعد از مردن او هم مقدارى به کس دیگر بدهند، آنچه را که در حال زندگى بخشیده از اصل مال است، و احتیاج به اذن ورثه ندارد و چیزى را که وصیت کرده، اگر زیادتر از ثلث باشد زیادى آن محتاج به اذن ورثه است.

٢٧١٠ اگر وصیت کند که ثلث مال او را نفروشند و عایدى آن را به مصرفى برسانند، باید مطابق گفته او عمل نمایند.

٢٧١١ اگر در مرضى که به آن مرض مى‏میرد، بگوید مقدارى به کسى بدهکار است،چنانچه متهم باشد که براى ضرر زدن به ورثه گفته است، باید مقدارى را که معین کرده از ثلث او بدهند و اگر متهم نباشد، باید از اصل مالش بدهند.

٢٧١٢ کسى که انسان وصیت مى‏کند که چیزى به او بدهند، باید وجود داشته باشد. پس اگر وصیت کند به بچه‏اى که ممکن است فلان زن حامله شود چیزى بدهند باطل است، ولى اگر وصیت کند به بچه‏اى که در شکم مادر است چیزى بدهند اگر چه هنوز روح نداشته باشد، وصیت صحیح است. پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را که وصیت کرده به او بدهند، و اگر مرده به دنیا آمد وصیت باطل مى‏شود و آنچه را که براى او وصیت کرده ورثه میان خودشان قسمت مى‏کنند.

٢٧١٣ اگر انسان بفهمد کسى او را وصى کرده، چنانچه به اطلاع وصیت کننده برساند که براى انجام وصیت او حاضر نیست، لازم نیست بعد از مردن او به وصیت عمل کند، ولى اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصى کرده، یا بفهمد و به او اطلاع ندهد که براى عمل کردن به وصیت‏حاضر نیست، باید وصیت او را انجام دهد، اگر وصى پیش از مرگ، موقعى لتفت‏شود که مریض بواسطه شدت مرض، نتواند به‏دیگرى وصیت کند، باید وصیت را قبول نماید.

٢٧١۴ اگر کسى که وصیت کرده بمیرد، وصى نمى‏تواند دیگرى را براى انجام کارهاى میت معین کند و خود از کار کناره نماید، ولى اگر بداند مقصود میت این نبوده که خود وصى آن کار را انجام دهد، بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده،مى‏تواند دیگرى را از طرف خود وکیل نماید.

٢٧١۵ اگر کسى دو نفر را وصى کند، چنانچه یکى از آن دو بمیرد یا دیوانه یا کافر شود، حاکم شرع یک نفر دیگر را به جاى او معین مى‏کند، و اگر هر دو بمیرند،یا دیوانه یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معین میکند، ولى اگریک نفر بتواند وصیت را عملى کند، معین کردن دو نفر لازم نیست.

٢٧١۶ اگر وصى نتواند به تنهایى کارهاى میت را انجام دهد حاکم شرع براى کمک او یک نفر دیگر را معین میکند.

٢٧١٧ اگر مقدارى از مال میت در دست وصى تلف شود، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى کرده و یا تعدى نموده، مثلا میت وصیت کرده است که فلان مقدار به فقراى فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته، ضامن است واگر کوتاهى نکرده و تعدى هم ننموده، ضامن نیست.

٢٧١٨ هرگاه انسان کسى را وصى کند، و بگوید که اگر آن کس بمیرد فلان وصى باشد،بعد از آن که وصى اول مرد، وصى دوم باید کارهاى میت را انجام دهد.

٢٧١٩ حجى که بر میت واجب است و بدهکارى و حقوقى را که مثل خمس و زکات و مظالم، ادا کردن آنها واجب مى‏باشد، باید از اصل مال میت بدهند اگر چه میت براى آنها وصیت نکرده باشد.

٢٧٢٠ اگر مال میت از بدهى و حج واجب و حقوقى که مثل خمس و زکات و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید، چنانچه وصیت کرده باشد که ثلث‏یا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند، باید به وصیت او عمل کنند و اگر وصیت نکرده باشد، آنچه مى‏ماند مال ورثه است.

٢٧٢١ اگر مصرفى را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیت اودر بیشتر از ثلث در صورتى صحیح است که ورثه حرفى بزنند یا کارى کنند که معلوم شود عملى شدن وصیت را اجازه داده‏اند و تنها راضى بودن آنان کافى نیست و اگر مدتى بعد از مردن او هم اجازه بدهند، صحیح است.

٢٧٢٢ اگر مصرفى را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد و پیش از مردن او ورثه اجازه بدهند که وصیت او عملى شود، بعد از مردن او نمى‏توانند از اجازه خود برگردند.

٢٧٢٣ اگر وصیت کند که از ثلث او خمس و زکات یا بدهى دیگر او را بدهند،و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند، و کار مستحبى هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند، باید اول به واجبات، خواه مالى بلکه اگر وصیت او به ترتیب بوده، باید اول آن واجبى را که مقدم داشته عمل نمایند، اگر چه بدنى باشد. و همچنین به ترتیب وصیت تا آخر واجبات، پس اگر ثلث وافى به تمام آن باشد به تمام آن باید عمل شود، و چنانچه ثلث وافى نباشد، باقى مانده اگر تماما یا قسمتى واجب مالى باشد، باید از اصل ترکه براى آن بردارند، عمل نمایند. و اگر باقى مانده تماما یا قسمتى واجب بدنى باشد، ملغى مى‏گردد. و چنانچه وصیت میت به ترتیب نباشد، باز واجبات مقدم بر مستحبات است، ولى در این صورت بین واجبات هیچ گونه ترتیب نیست، بلکه ثلث بر تمام واجبات اعم از مالى و بدنى توزیع مى‏شود، و چنانچه وافى به تمام آن نباشد، در باقى مانده واجب مالى از اصل ترکه برداشته مى‏شود، و باقیمانده واجب بدنى ملغى مى‏گردد، و در هر صورت عمل به مستحبات موقعى واجب است که از ثلث علاوه بر واجبات، براى آن هم وافى باشد.

٢٧٢۴ اگر وصیت کند که بدهى او را بدهند و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبى هم انجام دهند چنانچه وصیت نکرده باشد که اینها را از ثلث بدهند، باید بدهى او را از اصل مال بدهند، و اگر چیزى زیاد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهاى مستحبى که معین کرده برسانند، و در صورتى که ثلث کافى نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند، باید وصیت او عملى شود و اگر اجازه ندهند، باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزى زیاد آمد به مصرف کار مستحبى که معین کرده برسانند.

٢٧٢۵ اگر کسى بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عال و دو زن عادله، یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند،باید مقدارى را که مى‏گوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت بدهد، بایدیک چهارم چیزى را که مطالبه مى‏کند به او بدهند، و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را، و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر ذمى که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتى که میت ناچار بوده است که وصیت کند، و مرد و زن عادلى هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزى را که مطالبه مى‏کند به او بدهند.

٢٧٢۶ اگر کسى بگوید من وصى میتم که مال او را به مصرفى برسانم یا میت مراقیم بچه‏هاى خود قرار داده، در صورتى باید حرف او را قبول کرد که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.

٢٧٢٧ اگر وصیت کند چیزى به کسى بدهند و آن کس پیش از آن که قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتى ورثه او وصیت را رد نکرده‏اند مى‏توانند آن چیز را قبول نمایند، ولى این در صورتى است که وصیت کننده از وصیت‏خود برنگردد و گرنه حق به آن چیز ندارند


آیت الله خمینی

٢۶٩۴ وصیت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش برای او کارهایی انجام دهند، یا بگوید بعد از مرگش چیزی از مال او ملک کسی باشد یا برای اولاد خود و کسانی که اختیار آنان با اوست، قیم و سرپرست معین کند، و کسی را که به او وصیت می کنند وصی می گویند.

٢۶٩۵ کسی که می خواهد وصیت کند، با اشاره ای که مقصودش را بفهماند می تواند وصیت کند، اگر چه لال نباشد.

٢۶٩۶ اگر نوشته ای به امضا یا مهر میت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.

٢۶٩٧ کسی که وصیت می کند، باید عاقل و بالغ باشد ولی بچه ده ساله ای که خوب و بد را تمییز می دهد اگر برای کار خوبی مثل ساختن مسجد و آب انبار و پول وصیت کند صحیح می باشد و باید از روی اختیار وصیت کند، و نیز وصیت کننده باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع هم او را از تصرف در اموالش جلوگیری نکرده باشد.

٢۶٩٨ کسی که از روی عمد مثلا زخمی بخود زده یا سمی خورده است که به واسطه آن، یقین یا گمان به مردن او پیدا می شود، اگر وصیت کند که مقداری از مال او را به مصرفی برسانند صحیح نیست.

٢۶٩٩ اگر انسان وصیت کند که چیزی به کسی بدهند در صورتی آن کس آن چیز را مالک می شود که آن را قبول کند، اگر چه در حال زنده بودن وصیت کننده باشد.

٢٧٠٠ وقتی انسان نشانه های مرگ را در خود دید باید فورا امانتهای مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهی رسیده باید بدهد، و اگر خودش نمی تواند بدهد یا موقع دادن بدهی او نرسیده، باید وصیت کند و بر وصیت شاهد بگیرد، ولی اگر بدهی او معلوم باشد و اطمینان دارد که ورثه می پردازند وصیت کردن لازم نیست.

٢٧٠١ کسی که نشانه های مرگ را در خود می بیند، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است، باید فورا بدهد و اگر نمی تواند، چنانچه از خودش مال دارد، یا احتمال می دهد کسی آنها را ادا نماید، باید وصیت کند، و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد.

٢٧٠٢ کسی که نشانه های مرگ را در خود می بیند اگر نماز و روزه قضا دارد،باید وصیت کند که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد کسی بدون آن که چیزی بگیرد آنها را انجام می دهد، باز هم واجب است وصیت نماید، و اگر قضای نماز و روزه او به تفصیلی که در صفحه و گفته شد بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید به او اطلاع دهد یا وصیت کند که برای او بجا آورند.

٢٧٠٣ کسی که نشانه های مرگ را در خود می بیند، اگر مالی پیش کسی دارد یا در جایی پنهان کرده است که ورثه نمی دانند، چنانچه به واسطه ندانستن حقشان از بین برود، باید به آنان اطلاع دهد، و لازم نیست برای بچه های صغیر خود قیم و سرپرست معین کند، ولی در صورتی که بدون قیم مالشان از بین می رود، یا خودشان ضایع می شوند، باید برای آنان قیم امینی معین نماید.

٢٧٠۴ وصی باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد.

٢٧٠۵ اگر کسی چند وصی برای خود معین کند، چنانچه اجازه داده باشد که هر کدام به تنهایی به وصیت عمل کنند، لازم نیست در انجام وصیت از یکدیگر اجازه بگیرند،و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد که همه با هم به وصیت عمل کنند، یا نگفته باشد، باید با نظر یکدیگر به وصیت عمل نمایند، و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیت عمل کنند، و در تشخیص مصلحت اختلاف داشته باشند، در صورتی که تاخیر و مهلت دادن علت شود که عمل به وصیت معطل بماند، حاکم شرع آنها را مجبور می کند که تسلیم نظر کسی شوند که صلاح را تشخیص دهد. و اگر اطاعت نکنند، به جای آنان دیگران را معین می نماید، و اگر یکی از آنان قبول نکرد، یک نفر دیگر را به جای او تعیین می نماید.

٢٧٠۶ اگر انسان از وصیت خود برگردد مثلا بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند،بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل می شود، و اگر وصیت خود را تغییر دهد مثل آن که قیمی برای بچه های خود معین کند، بعد دیگری را به جای او قیم نماید، وصیت اولش باطل می شود و باید به وصیت دوم او عمل نمایند.

٢٧٠٧ اگر کاری کند که معلوم شود از وصیت خود برگشته، مثلا خانه ای را که وصیت کرده به کسی بدهند، بفروشد، یا دیگری را برای فروش آن وکیل نماید، وصیت باطل می شود.

٢٧٠٨ اگر وصیت کند چیز معینی را به کسی بدهند بعد وصیت کند که نصف همان را به دیگری بدهند، باید آن چیز را دو قسمت کنند و به هر کدام از آن دو نفر یک قسمت آن را بدهند.

٢٧٠٩ اگر کسی در مرضی که به آن مرض می میرد، مقداری از مالش را به کسی ببخشد و وصیت کند که بعد از مردن او هم مقداری به کس دیگر بدهند، آنچه را که در حال زندگی بخشیده از اصل مال است، و احتیاج به اذن ورثه ندارد و چیزی را که وصیت کرده، اگر زیادتر از ثلث باشد زیادی آن محتاج به اذن ورثه است.

٢٧١٠ اگر وصیت کند که ثلث مال او را نفروشند و عایدی آن را به مصرفی برسانند، باید مطابق گفته او عمل نمایند.

٢٧١١ اگر در مرضی که به آن مرض می میرد، بگوید مقداری به کسی بدهکار است،چنانچه متهم باشد که برای ضرر زدن به ورثه گفته است، باید مقداری را که معین کرده از ثلث او بدهند و اگر متهم نباشد، باید از اصل مالش بدهند.

٢٧١٢ کسی که انسان وصیت می کند که چیزی به او بدهند، باید وجود داشته باشد. پس اگر وصیت کند به بچه ای که ممکن است فلان زن حامله شود چیزی بدهند باطل است، ولی اگر وصیت کند به بچه ای که در شکم مادر است چیزی بدهند اگر چه هنوز روح نداشته باشد، وصیت صحیح است. پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را که وصیت کرده به او بدهند، و اگر مرده به دنیا آمد وصیت باطل می شود و آنچه را که برای او وصیت کرده ورثه میان خودشان قسمت می کنند.

٢٧١٣ اگر انسان بفهمد کسی او را وصی کرده، چنانچه به اطلاع وصیت کننده برساند که برای انجام وصیت او حاضر نیست، لازم نیست بعد از مردن او به وصیت عمل کند، ولی اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصی کرده، یا بفهمد و به او اطلاع ندهد که برای عمل کردن به وصیت حاضر نیست، باید وصیت او را انجام دهد، اگر وصی پیش از مرگ، موقعی لتفت شود که مریض بواسطه شدت مرض، نتواند به دیگری وصیت کند، باید وصیت را قبول نماید.

٢٧١۴ اگر کسی که وصیت کرده بمیرد، وصی نمی تواند دیگری را برای انجام کارهای میت معین کند و خود از کار کناره نماید، ولی اگر بداند مقصود میت این نبوده که خود وصی آن کار را انجام دهد، بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده،می تواند دیگری را از طرف خود وکیل نماید.

٢٧١۵ اگر کسی دو نفر را وصی کند، چنانچه یکی از آن دو بمیرد یا دیوانه یا کافر شود، حاکم شرع یک نفر دیگر را به جای او معین می کند، و اگر هر دو بمیرند،یا دیوانه یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معین میکند، ولی اگریک نفر بتواند وصیت را عملی کند، معین کردن دو نفر لازم نیست.

٢٧١۶ اگر وصی نتواند به تنهایی کارهای میت را انجام دهد حاکم شرع برای کمک او یک نفر دیگر را معین میکند.

٢٧١٧ اگر مقداری از مال میت در دست وصی تلف شود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی کرده و یا تعدی نموده، مثلا میت وصیت کرده است که فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته، ضامن است واگر کوتاهی نکرده و تعدی هم ننموده، ضامن نیست.

٢٧١٨ هرگاه انسان کسی را وصی کند، و بگوید که اگر آن کس بمیرد فلان وصی باشد،بعد از آن که وصی اول مرد، وصی دوم باید کارهای میت را انجام دهد.

٢٧١٩ حجی که بر میت واجب است و بدهکاری و حقوقی را که مثل خمس و زکات و مظالم، ادا کردن آنها واجب می باشد، باید از اصل مال میت بدهند اگر چه میت برای آنها وصیت نکرده باشد.

٢٧٢٠ اگر مال میت از بدهی و حج واجب و حقوقی که مثل خمس و زکات و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید، چنانچه وصیت کرده باشد که ثلث یا مقداری از ثلث را به مصرفی برسانند، باید به وصیت او عمل کنند و اگر وصیت نکرده باشد، آنچه می ماند مال ورثه است.

٢٧٢١ اگر مصرفی را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیت اودر بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند یا کاری کنند که معلوم شود عملی شدن وصیت را اجازه داده اند و تنها راضی بودن آنان کافی نیست و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه بدهند، صحیح است.

٢٧٢٢ اگر مصرفی را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد و پیش از مردن او ورثه اجازه بدهند که وصیت او عملی شود، بعد از مردن او نمی توانند از اجازه خود برگردند.

٢٧٢٣ اگر وصیت کند که از ثلث او خمس و زکات یا بدهی دیگر او را بدهند،و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند، و کار مستحبی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند، باید اول به واجبات، خواه مالی بلکه اگر وصیت او به ترتیب بوده، باید اول آن واجبی را که مقدم داشته عمل نمایند، اگر چه بدنی باشد. و همچنین به ترتیب وصیت تا آخر واجبات، پس اگر ثلث وافی به تمام آن باشد به تمام آن باید عمل شود، و چنانچه ثلث وافی نباشد، باقی مانده اگر تماما یا قسمتی واجب مالی باشد، باید از اصل ترکه برای آن بردارند، عمل نمایند. و اگر باقی مانده تماما یا قسمتی واجب بدنی باشد، ملغی می گردد. و چنانچه وصیت میت به ترتیب نباشد، باز واجبات مقدم بر مستحبات است، ولی در این صورت بین واجبات هیچ گونه ترتیب نیست، بلکه ثلث بر تمام واجبات اعم از مالی و بدنی توزیع می شود، و چنانچه وافی به تمام آن نباشد، در باقی مانده واجب مالی از اصل ترکه برداشته می شود، و باقیمانده واجب بدنی ملغی می گردد، و در هر صورت عمل به مستحبات موقعی واجب است که از ثلث علاوه بر واجبات، برای آن هم وافی باشد.

٢٧٢۴ اگر وصیت کند که بدهی او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبی هم انجام دهند چنانچه وصیت نکرده باشد که اینها را از ثلث بدهند، باید بدهی او را از اصل مال بدهند، و اگر چیزی زیاد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهای مستحبی که معین کرده برسانند، و در صورتی که ثلث کافی نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند، باید وصیت او عملی شود و اگر اجازه ندهند، باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزی زیاد آمد به مصرف کار مستحبی که معین کرده برسانند.

٢٧٢۵ اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عال و دو زن عادله، یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند،باید مقداری را که می گوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت بدهد، بایدیک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند، و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را، و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند، و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند.

٢٧٢۶ اگر کسی بگوید من وصی میتم که مال او را به مصرفی برسانم یا میت مراقیم بچه های خود قرار داده، در صورتی باید حرف او را قبول کرد که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.

٢٧٢٧ اگر وصیت کند چیزی به کسی بدهند و آن کس پیش از آن که قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیت را رد نکرده اند می توانند آن چیز را قبول نمایند، ولی این در صورتی است که وصیت کننده از وصیت خود برنگردد و گرنه حق به آن چیز ندارند


آیت الله سیستانی

مسأله 2711 ـ وصیّت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش برای او کارهایی انجام دهند، یا بگوید: بعد از مرگش چیزی از مال او ملک کسی باشد، یا اینکه چیزی از مال او را به کسی تملیک، یا صرف در خیرات و مبرّات کنند، یا برای اولاد خود و کسانی که اختیار آنان با اوست، قیم و سرپرست معین کند. و کسی را که به او وصیّت می‏کنند «وصی» می‏گویند.
مسأله 2712 ـ کسی که نمی‌تواند حرف بزند، اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند، برای هر کاری می‌تواند وصیّت کند، بلکه کسی هم که می‌تواند حرف بزند، اگر با اشاره‌ای که مقصودش را بفهماند وصیّت کند، صحیح است.
مسأله 2713 ـ اگر نوشته‌ای به امضاء یا مهر میت ببینند، چنانچه قراینی باشد که ظهور در وصیّت داشته باشد باید به آن عمل شود.
مسأله 2714 ـ کسی که وصیّت می‏کند باید بالغ و عاقل باشد، و سفیه نباشد، و از روی اختیار وصیّت کند، پس وصیّت بچه نابالغ صحیح نیست مگر آنکه ده سال داشته باشد، و وصیّت برای ارحامش، یا صرف در خیرات عامه نموده باشد که وصیّت او در این دو مورد صحیح است. و اما اگر برای غیر ارحامش وصیّت کند، یا آنکه بچه هفت ساله وصیّت کند در مورد چیز مختصری از اموالش، صحت وصیّت محل اشکال است، پس باید رعایت احتیاط بشود، و اگر شخصی سفیه باشد، وصیّت او در اموالش نافذ نیست، ولی در غیر آن نافذ است، مانند امور مربوط به تجهیز او.
مسأله 2715 ـ کسی که از روی عمد و به قصد خودکشی، مثلاً زخمی به خود زده، یا سمی خورده است که موجب مرگ است، اگر وصیّت کند که مقداری از مال او را به مصرفی برسانند و سپس بمیرد، وصیّت او صحیح نیست، مگر اینکه کار او از باب جهاد در راه خداوند متعال باشد، و اما وصیّت در غیر شئون مالی، صحیح است.
مسأله 2716 ـ اگر انسان وصیّت کند که چیزی از اموالش مال کسی باشد، در صورتی که او وصیّت را قبول کند چه در حیات موصی چه بعد از فوت او، اگر آن چیز از یک سوّم اموال موصی بیشتر نباشد، آن چیز را بعد از مردن موصی، مالک می‌شود.
مسأله 2717 ـ وقتی انسان نشانه‌های مرگ را در خود دید، باید فوراً امانت‌های مردم را به صاحبانش برگرداند یا آنکه به آنها اطلاع دهد به تفصیلی که در مسأله (2361) گذشت، و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهی نرسیده است، یا رسیده است ولی طلبکار مطالبه نمی‌کند، یا مطالبه می‏کند ولی او نمی‌تواند بپردازد، باید کاری کند که اطمینان نماید بدهی او به طلبکار پس از مرگش داده می‌شود، مثلاً در موردی که بدهی او برای دیگران معلوم نیست وصیّت کند، و بر وصیّت شاهد بگیرد، و اما اگر می‌تواند بپردازد و وقت آن رسیده و طلبکار مطالبه نموده است، باید فوراً بپردازد هرچند نشانه‌های مرگ را نبیند.
مسأله 2718 ـ کسی که نشانه‌های مرگ را در خود می‏بیند، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است و فعلاً نمی‌تواند بدهد، چنانچه از خودش مال دارد یا احتمال می‏دهد کسی آنها را ادا نماید، باید کاری کند که اطمینان نماید پس از مرگش پرداخت می‌شود، مثلاً وصیّت کند به شخص مورد اعتمادی، و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد و نتواند خودش فعلاً نائب بگیرد. و اما اگر بتواند بدهی خود از وجوه‌شرعیه را فعلاً بدهد، باید فوراً بدهد هرچند نشانه‌های مرگ را در خود نبیند.
مسأله 2719 ـ کسی که نشانه‌های مرگ را در خود می‏بیند، اگر نماز و روزه قضا دارد، باید کاری کند که اطمینان نماید پس از مرگش به‌جای او انجام می‏دهند، مثلاً وصیّت کند که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد کسی بدون آنکه چیزی بگیرد آنها را انجام می‏دهد، باز هم واجب است وصیّت نماید، ولی اگر کسی داشته باشد ـ مانند پسر بزرگ‌تر ـ که بداند چنانچه به او اطلاع دهد، قضای نماز و روزه او را انجام می‏دهد، همین‌قدر کافی است که به او اطلاع دهد و لازم نیست وصیّت کند.
مسأله 2720 ـ کسی که نشانه‌های مرگ را در خود می‏بیند، اگر مالی پیش کسی دارد یا در جایی پنهان کرده است که ورثه نمی‏دانند، احتیاط واجب آن است که به آنان اطلاع دهد و لازم نیست برای بچه‌های صغیر خود قیم و سرپرست معین کند، ولی در صورتی که بدون قیم مالشان از بین می‏رود، یا خودشان ضایع می‏شوند، برای آنان باید قیم امینی معین نماید.
مسأله 2721 ـ وصی باید عاقل باشد، و در اموری که راجع به شخص موصی است، و همچنین ـ بنا بر احتیاط واجب ـ در اموری که راجع به دیگران است باید مورد اطمینان باشد، و وصی مسلمان باید ـ بنا بر احتیاط واجب ـ مسلمان باشد. و وصیّت به بچه نابالغ به تنهایی اگر مقصودِ موصی آن باشد که در حال بچگی بدون اجازه ولی تصرف نماید، ـ بنا بر احتیاط واجب ـ صحیح نیست و باید تصرف او به اذن حاکم شرع باشد، ولی اگر مقصود او این باشد که بعد از بلوغ یا به اذن ولی تصرف نماید، اشکال ندارد.
مسأله 2722 ـ اگر کسی چند وصی برای خود معین کند، چنانچه اجازه داده باشد که هرکدام به تنهایی به وصیّت عمل کنند، لازم نیست در انجام وصیّت از یکدیگر اجازه بگیرند، و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد که همه با هم به وصیّت عمل کنند، یا نگفته باشد، باید با نظر یکدیگر به وصیّت عمل نمایند، و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیّت عمل کنند، چنانچه منشأ آن وجود مانع شرعی برای هرکدام از موافقت با دیگری نباشد، حاکم شرع آنها را مجبور می‏کند، و اگر اطاعت نکنند، یا منشأ اختلاف وجود مانع شرعی برای هرکدام باشد، به‌جای یکی از آنان شخص دیگری را معین می‏نماید.
مسأله 2723 ـ اگر انسان از وصیّت خود برگردد، مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند، بعد بگوید به او ندهند، وصیّت باطل می‌شود. و اگر وصیّت خود را تغییر دهد مثل آنکه قیمی برای بچه‌های خود معین کند، بعد دیگری را به‌جای او قیم نماید، وصیّت اوّلش باطل می‌شود و باید به وصیّت دوّم او عمل نمایند.
مسأله 2724 ـ اگر کاری کند که معلوم شود از وصیّت خود برگشته، مثلاً خانه‌ای را که وصیّت کرده به کسی بدهند، بفروشد، یا دیگری را ـ با التفات به وصیّت سابق ـ برای فروش آن وکیل نماید، وصیّت باطل می‌شود.
مسأله 2725 ـ اگر وصیّت کند چیز معینی را به کسی بدهند، بعد وصیّت کند که نصف همان را به دیگری بدهند، باید به هرکدام نصف آن را بدهند.
مسأله 2726 ـ اگر کسی در مرضی که به آن مرض می‏میرد مقداری از مالش را به کسی ببخشد و وصیّت کند که بعد از مردن او هم مقداری به کس دیگر بدهند، چنانچه ثلث او برای هر دو مال کافی نباشد و ورثه هم حاضر به اجازه دادن زائد بر ثلث نباشند، باید ابتدا مالی را که بخشیده از ثلث خارج کنند و سپس باقیمانده آن را در مورد وصیّت صرف نمایند.
مسأله 2727 ـ اگر وصیّت کند که ثلث مال او را بفروشند و عایدی آن را به مصرفی برسانند، باید مطابق گفته او عمل نمایند.
مسأله 2728 ـ اگر در مرضی که به آن مرض می‏میرد، بگوید: مقداری به کسی بدهکار است، چنانچه متّهم باشد که برای ضرر زدن به ورثه گفته است، باید مقداری را که معین کرده از ثلث او بدهند و اگر متّهم نباشد اقرار او نافذ است، و باید از اصل مالش بدهند.
مسأله 2729 ـ اگر وصیّت کند که چیزی را به کسی بدهند، لازم نیست آن شخص در حال وصیّت وجود داشته باشد، پس اگر آن شخص پس از مرگ موصی موجود باشد؛ لازم است آن چیز را به او بدهند، و اگر موجود نباشد چنانچه از وصیّت تعدد مطلوب استفاده شود، باید در مصرف دیگری که به نظر موصی نزدیکتر به مورد وصیّت باشد صرف شود وگرنه ورثه می‌توانند آن را میان خود قسمت کنند. ولی اگر وصیّت کند که چیزی از مال او بعد از مرگش مال کسی باشد، پس اگر آن شخص وقت مرگ موصی موجود باشد هرچند حملی باشد که هنوز جان نیافته است، وصیّت صحیح، و إلاّ باطل است، و آنچه را که برای او وصیّت کرده است، ورثه میان خودشان قسمت می‏کنند.
مسأله 2730 ـ اگر انسان بفهمد کسی او را وصی قرار داده است، چنانچه به اطلاع وصیّت کننده برساند که برای انجام وصیّت او حاضر نیست، لازم نیست بعد از مردن او به وصیّت عمل کند، ولی اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصی کرده، یا بفهمد و به او اطلاع ندهد که برای عمل کردن به وصیّت حاضر نیست، در صورتی که مشقّت نداشته باشد، باید وصیّت او را انجام دهد. و نیز اگر وصی پیش از مرگ موصی، موقعی ملتفت شود که موصی به واسطه شدّت مرض، یا مانع دیگر نتواند به دیگری وصیّت کند ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید وصیّت را قبول نماید.
مسأله 2731 ـ اگر کسی که وصیّت کرده است بمیرد، وصی نمی‌تواند دیگری را وصی آن میت معین کند و خود از کار کناره نماید، ولی اگر بداند مقصود میت این نبوده که خود وصی مباشرت در انجام آن کار نماید، بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده، می‌تواند دیگری را از طرف خود وکیل نماید.
مسأله 2732 ـ اگر کسی دو نفر را با هم وصی کند، چنانچه یکی از آن دو بمیرد، یا دیوانه یا کافر شود، اگر از عبارت وصیّت فهمیده شود که در چنین صورتی آن دیگری مستقلاً وصی است باید به همین نحو عمل شود، وگرنه حاکم شرع یک نفر دیگر را به‌جای او معین می‏کند، و اگر هر دو بمیرند، یا دیوانه یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معین می‏کند، ولی اگر یک نفر بتواند وصیّت را عملی کند، معین کردن دو نفر لازم نیست.
مسأله 2733 ـ اگر وصی نتواند به تنهایی کارهای میت را انجام دهد، هرچند با وکیل گرفتن یا اجاره کردن دیگری، حاکم شرع برای کمک او یک نفر دیگر را معین می‏کند.
مسأله 2734 ـ اگر مقداری از مال میت در دست وصی تلف شود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی کرده، و یا تعدّی نموده، مثلاً میت وصیّت کرده است که فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته، ضامن است، و اگر کوتاهی نکرده و تعدّی هم ننموده، ضامن نیست.
مسأله 2735 ـ هرگاه انسان کسی را وصی کند و بگوید: که اگر آن کس بمیرد فلانی وصی باشد، بعد از آنکه وصی اوّل مرد، وصی دوّم باید به وصیّت عمل نماید.
مسأله 2736 ـ حجّی که بر میت با استطاعت واجب شده است و بدهکاری و حقوقی را که مثل خمس و زکات و مظالم، ادا کردن آنها واجب می‏باشد، باید از اصل مال میت بدهند، اگرچه میت برای آنها وصیّت نکرده باشد؛ و اما کفارات و نذرها و از جمله حج نذری با وصیّت از ثلث ادا می‌شود.
مسأله 2737 ـ اگر مال میت از بدهی و حج واجب و حقوقی که مثل خمس و زکات و مظالم، بر او واجب است زیاد بیاید، چنانچه وصیّت کرده باشد که ثلث یا مقداری از ثلث را به مصرفی برسانند، باید به وصیّت او عمل کنند، و اگر وصیّت نکرده باشد، آنچه می‏ماند مال ورثه است.
مسأله 2738 ـ اگر مصرفی را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه آن را اجازه دهند، چه با لفظ و چه با فعل، و رضایت قلبی کافی نیست. و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است، و چنانچه بعضی از ورثه اجازه و بعضی رد نمایند وصیّت فقط در سهم آنهایی که اجازه نموده‌اند صحیح و نافذ است.
مسأله 2739 ـ اگر مصرفی را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، و ورثه آن را اجازه نمایند، دیگر نمی‌توانند از اجازه خود برگردند، و اگر در حال حیات موصی رد کردند می‌توانند پس از مرگ اجازه دهند، ولی اگر پس از مرگ رد کردند، اجازه بعد اثری ندارد.
مسأله 2740 ـ اگر وصیّت کند که از ثلث او خمس و زکات یا بدهی دیگر او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند، و کار مستحبی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند، باید اوّل بدهی او را از ثلث بدهند، و اگر چیزی زیاد آمد برای نماز و روزه او اجیر بگیرند، و اگر از آن هم زیاد آمد به مصرف کار مستحبی که معین کرده برسانند، و چنانچه ثلث مال او فقط به‌اندازه بدهی او باشد، و ورثه هم اجازه ندهند که بیشتر از ثلث مال مصرف شود، وصیّت برای نماز و روزه و کارهای مستحبی باطل است.
مسأله 2741 ـ اگر وصیّت کند که بدهی او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبی هم انجام دهند، چنانچه وصیّت نکرده باشد که اینها را از ثلث بدهند، باید بدهی او را از اصل مال بدهند، و اگر چیزی زیاد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهای مستحبی که معین کرده برسانند، و در صورتی که ثلث کافی نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند باید وصیّت او عملی شود، و اگر اجازه ندهند باید نماز و روزه را از ثلث بدهند، و اگر چیزی زیاد آمد به مصرف کار مستحبی که معین کرده برسانند.
مسأله 2742 ـ اگر کسی بگوید: که میت وصیّت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسَم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که می‏گوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می‏کند به او بدهند، و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را، و اگر سه زن عادله شهادت دهند، سه‌چهارم آن را به او بدهند. و نیز اگر دو مرد کافر کتابی که اهل ذمّه باشند و در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، اگر مسلمانی نباشد که شهادت دهد، باید چیزی را که مطالبه می‌کند به او بدهند.
مسأله 2743 ـ اگر کسی بگوید: من وصی میتم که مال او را به مصرفی برسانم، در صورتی ثابت می‌شود که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند، یا دو مرد اهل ذمّه عادل در دین خود، اگر مسلمانی نباشد که شهادت دهد تصدیق نمایند، و همچنین ثابت می‌شود با اقرار ورثه.
مسأله 2744 ـ اگر وصیّت کند چیزی از مال او برای کسی باشد، و آن کس پیش از آنکه قبول کند یا رد نماید، بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیّت را رد نکرده‌اند می‌توانند آن چیز را قبول نمایند، ولی این حکم در صورتی است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد، وگرنه حقّی به آن چیز ندارند.


آیت الله مکارم شیرازی

مسأله 2323ـ «وصیّت» آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش کارهایى را انجام دهند (و آن را وصیّت عهدیه گویند) مانند وصیّت هایى که براى کفن و محلّ دفن و مراسم دیگر مى کنند، یا بگوید بعد از مرگش چیزى از اموال او ملک کسى باشد (آن را وصیّت تملیکیّه گویند) یا براى اولاد خود قیّم و سرپرستى معیّن کند.

مسأله 2324ـ کسى که مى خواهد وصیّت کند مى تواند با گفتن یا نوشتن مقصود خود را بفهماند و اگر قادر به سخن گفتن و نوشتن نباشد مى تواند با اشاره اى که مقصودش را برساند وصیّت کند.

مسأله 2325ـ علاوه بر وصیّت، تمام معاملات را مى توان به وسیله نوشتن و امضا کردن مطابق آنچه امروز معمول است که اسناد را با امضاء تکمیل مى کنند انجام داد، ولى در ازدواج و طلاق اکتفا به نوشتن اشکال دارد.
مسأله 2326ـ وصیّت کننده باید بالغ و عاقل باشد، ولى بچه ده ساله اى که خوب و بد را تمیز مى دهد اگر براى کارهاى خیر، مانند ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان، یا براى خویشاوندان خود وصیّت مناسب و معقولى کند صحیح است و نیز باید وصیّت کننده سفیه نباشد و حاکم شرع او را از تصرّف دراموالش ممنوع نکرده باشد و از روى قصد و اختیار وصیّت کند، نه از روى اکراه و اجبار.

مسأله 2327ـ کسى که به قصد خودکشى، مثلاً زخمى به خود زده یا مادّه سمّى خورده، اگر درباره اموال خود وصیّت کند، سپس بمیرد، وصیّت او صحیح نیست.

مسأله 2328ـ هرگاه کسى وصیّت کند که چیزى از اموالش را به کسى دهند آن مال بعد از مرگ او ملک آن شخص مى شود قبول هم لازم نیست، ولى اگر در حال حیات او وصیّت را رد کند احتیاط آن است که در آن مال تصرّف مالکانه نکند.

مسأله 2329ـ هنگامى که انسان آثار و نشانه هاى مرگ را در خود دید باید فوراً امانت هاى مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر بدهکار است و موقع آن رسیده باید بدهى خود را بدهد و اگر خودش نمى تواند بدهد یا وقت دادن بدهى نرسیده، باید وصیّت کند و اگر اطمینان ندارد که به وصیّت او عمل کنند باید شاهد بگیرد، ولى اگر مطمئن است که ورثه بدهى او را مى پردازند، وصیّت لازم نیست.

مسأله 2330ـ کسى که آثار و نشانه هاى مرگ را در خود مى بیند اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است باید فوراً بپردازد و اگر نمى تواند بدهد چنانچه مالى دارد، یا اگر مال ندارد احتمال مى دهد دوستان یا بستگانش آن را ادا کنند باید وصیّت نماید، همچنین است اگر حج بر او واجب باشد و اگر نماز و روزه قضا دارد بنا بر احتیاط واجب باید وصیّت کند (با رعایت آنچه در مسأله نماز و روزه استیجارى گفته شد).

مسأله 2331ـ کسى که آثار مرگ را در خود مى بیند اگر مالى نزد کسى دارد، یا در جایى پنهان کرده که ورثه نمى دانند، چنانچه به واسطه ندانستن حقّشان از بین برود باید به آنان اطّلاع دهد و نیز در صورتى که فرزندان صغیر دارد و اگر قیّم و سرپرست معیّن نکند حقّ آنها از بین مى رود یا خودشان ضایع مى شوند، باید براى آنان قیّم امینى معیّن نماید.

مسأله 2332ـ کسى را که به او وصیّت مى کنند «وصىّ» مى گویند و بنابر احتیاط واجب باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اعتماد باشد.

مسأله 2333ـ هرگاه کسى چند وصى براى خود معیّن کند چنانچه اجازه داده است هر کدام به تنهایى به وصیّت او عمل کنند لازم نیست از یکدیگر اجازه بگیرند و اگر اجازه نداده است (خواه گفته باشد همه باهم عمل کنند یا نگفته باشد) باید با نظر یکدیگر به وصیّت او عمل نمایند و اگر حاضر به همکارى نباشند، یا در تشخیص مصلحت اختلاف کنند، در صورتى که تأخیر، سبب تعطیل عمل به وصیّت یا تأخیر آن گردد باید حاکم شرع ترتیبى دهد که عمل به وصیّت، زمین نماند.

مسأله 2334ـ هرگاه انسان از وصیّت خود برگردد (مثلاً اوّل بگوید ثلث مالش را به کسى دهند و بعد بگوید ندهند) وصیّت باطل مى شود، همچنین اگر وصیّت خود را تغییر دهد مثل آن که قیّمى براى صغیر معیّن کرده بعد دیگرى را به جاى او تعیین کند وصیّت اوّل باطل مى شود و نیز اگر کارى کند که معلوم شود از وصیّت خود برگشته است (مثلاً خانه اى را که وصیّت کرده به کسى بدهند، بفروشد، یا کسى را براى فروش آن وکیل نماید).

مسأله 2335ـ هرگاه وصیّت کند چیز معیّنى را به کسى دهند بعد وصیّت کند نصف آن را به دیگرى دهند، باید آن مال را دو قسمت کرده، به هر کدام نصف آن را بدهند.

مسأله 2336ـ هرگاه کسى در مرضى که با آن مرض از دنیا برود در حالی که کاملاً هوشیار باشد مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و تحویل دهد و یا در معاملاتش تخفیف های جزئی یا کلّی بری مشتری قایل شود صحیح است؛ هرچند احتیاط مستحب آن است که در زاید بر ثلث، با ورثه مصالحه شود.

مسأله 2337ـ هرگاه وصیّت کند ثلث مال او را نگه دارند و عایدى آن را به مصرفى برسانند باید مطابق آن عمل شود.

مسأله 2338ـ هرگاه در مرضى که با آن از دنیا مى رود بگوید مقدارى به کسى بدهکار است چنانچه متّهم باشد که براى ضرر زدن به ورثه این اقرار را نموده است باید آن را از ثلث او حساب کنند و اگر متّهم نباشد از اصل مال مى دهند.

مسأله 2339ـ شخصى که براى او وصیّت شده باید وجود داشته باشد، بنابراین اگر مالى را براى بچّه اى که ممکن است بعداً به وجود آید وصیّت کند اشکال دارد و احتیاط آن است که با ورثه صلح کنند، ولى اگر براى بچّه اى که در شکم مادر است وصیّتى کند وصیّت او صحیح است هر چند هنوز روح نداشته باشد، پس اگر زنده به دنیا آمد باید آنچه را که وصیّت کرده به او دهند و اگر مرده به دنیا آید وصیّت باطل مى شود و آن مال به ورثه مى رسد.

مسأله 2340ـ هرگاه انسان با خبر شود کسى او را وصىّ خود کرده، چنانچه به اطّلاع وصیّت کننده برساند که حاضر به قبول وصیّت نیست و او بتواند دیگرى را وصىّ خود کند وصیّت اوّل باطل مى شود، ولى اگر پیش از مردن او باخبر نشود، یا باخبر شود امّا به او اطّلاع ندهد که حاضر به قبول وصیّت نیست، یا اطّلاع دهد و او دسترسى به شخص دیگرى نداشته باشد، احتیاط واجب آن است که به وصیّت عمل کند، مگر این که مشقّت شدیدى داشته باشد.

مسأله 2341ـ وصى نمى تواند دیگرى را براى انجام کارهاى میّت معیّن کند و خود کنار برود ولى اگر بداند مقصود میّت فقط انجام کار بوده خواه به وسیله او، یا دیگرى، مى تواند دیگرى را از طرف خود وکیل کند.

مسأله 2342ـ هرگاه کسى دو نفر را وصى قرار دهد که مشترکاً کارها را انجام دهند، چنانچه یکى از آن دو بمیرد یا دیوانه یا کافر شود حاکم شرع یک فرد دیگر را به جاى او معیّن مى کند و اگر هر دو چنین شوند حاکم شرع دو نفر دیگر را معیّن مى کند.

مسأله 2343ـ هرگاه وصى نتواند به تنهایى کارهاى میّت را انجام دهد و نتواند کسى را کمک بگیرد حاکم شرع براى کمک او فردى را تعیین مى کند.

مسأله 2344ـ هرگاه همه یا قسمتى از مال میّت در دست وصى تلف شود، چنانچه او در نگهدارى آن کوتاهى نکرده و برخلاف دستور میّت رفتار ننموده ضامن نیست، و الاّ ضامن است.

مسأله 2345ـ هرگاه کسى را وصىّ خود کند و بگوید اگر او بمیرد فلان شخص دیگر وصىّ من باشد این وصیّت صحیح است و اگر وصىّ اوّل بمیرد وصىّ دوم جانشین او مى شود.

مسأله 2346ـ بدهکارى و حجّ واجب و خمس و زکات و مانند آن را باید از اصل مال بدهند، اگر چه وصیّت نکرده باشد و چنانچه چیزى اضافه بیاید هرگاه وصیّتى کرده باشد که ثلث یا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند باید به وصیّت عمل کنند و اگر کسى وصیّت نکرده باشد ثلث براى او نیست و آنچه بعد از اداى دین اضافه مى ماند مال ورثه است.

مسأله 2347ـ انسان نمى تواند بیش از مقدار ثلث مال خود را وصیّت کند، مگر این که ورثه اجازه دهند، خواه این اجازه قبل از فوت او باشد یا بعد از فوت و ورثه بعد از اجازه نمى توانند از حرف خود برگردند، خواه قبل از فوت اجازه داده باشند یا بعد از آن بنابر احتیاط واجب.

مسأله 2348ـ هرگاه کسى وصیّت هاى متعدد براى کارهاى مختلف کند و ثلث او کفایت نکند، باید به ترتیب آنچه در وصیّت ذکر شده عمل کنند تا به اندازه ثلث برسد و بقیّه وصیّت باطل است (مگر این که ورثه اجازه دهند) امّا اگر در وصیّت خود واجبات را هم ذکر کرده باشد مانند حج و خمس و زکات و مظالم این قسمت از اصل مال برداشته مى شود و بقیّه از ثلث.

مسأله 2349ـ اگر کسى بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مال را به من بدهید چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله گواهى دهند، باید به گفته آن شخص عمل شود و اگر موقع وصیّت مرد عادلى حضور نداشته تنها یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم آن مال را به او دهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او دهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّى که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتى که میّت ناچار بوده که وصیّت کند و مرد و زن مسلمان عادلى هم در آنجا نبوده باید به وصیّت عمل شود.

مسأله 2350ـ هرگاه کسى ادّعا کند من وصىّ میّتم که اموال او را به مصرفى برسانم، یا قیّم بچّه هاى او هستم فقط در صورتى باید ادّعاى او را پذیرفت که دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند.

مسأله 2351ـ هرگاه کسى وصیّت کند چیزى به شخصى بدهند و آن شخص قبل از آن که قبول یا رد کند از دنیابرود، ورثه او مى توانند آن وصیّت را قبول کنند، خواه قبل از وصیّت کننده از دنیا رفته باشد و یا بعد از او و این در صورتى است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد.


آیت الله نوری همدانی

مسأله 2692 –وصیّت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش برای او کارهائی انجام دهند، یا بگوید بعد از مرگش چیزی از مال او ملک کسی باشد؛ یا برای اولاد خود و کسانی که اختیار آنان با او است قَیِم و سرپرست معیّن کند. و کسی را که به او وصیّت می‌کنند وصّی می‌گویند.

مسأله 2693- کسی که می‌خواهد وصیّت کند با اشاره‌ای که مقصودش را بفهماند می‌تواند وصیّت کند، اگر چه لال نباشد.

مسأله 2694- اگر نوشته‌ای به امضاء یا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که برای وصیّت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.

مسأله 2695- کسی که وصیّت می‌کند باید عاقل و بالغ باشد، ولی بچّه ده ساله‌ای که خوب و بد را تمیز می‌دهد اگر برای کار خوبی مثل ساختن مسجد و آب انبار و پل وصیّت کند صحیح می‌باشد و از روی اختیار وصیّت کند، و نیز وصیّت کننده باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع هم او را از تصّرف در اموالش جلوگیری نکرده باشد.

مسأله 2696- کسی که از روی عمد مثلاً زخمی به خود زده یا سمّی خورده است که به واسطه آن، یقین یا گمان به مردن او پیدا می‌شود، اگر وصیّت کند که مقداری از مال او را به مصرفی برسانند، صحیح نیست.

مسأله 2697- وصیّت بنا بر اقوی از ایقاعات است و قبول در آن معتبر نیست و ردّ کردن آن مانع است و لذا اگر انسان وصیّت کند که چیزی به کسی بدهند چنانچه آن شخص ردّ نکند مالک آن چیز می‌شود.

مسأله 2698- وقتی انسان نشانه‌های مرگ را در خود دید، باید فوراً امانتهای مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهی رسیده باید بدهد، و اگر خودش نمی‌تواند بدهد، یا موقع دادن بدهی او نرسیده، باید وصیّت کند و بر وصیّت شاهد بگیرد، ولی اگر بدهی او معلوم باشد و اطمینان دارد که ورثه می‌پردازند، وصیّت کردن لازم نیست.

مسأله 2699- کسی که نشانه‌های مرگ را در خود می‌بیند، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است، باید فوراً بدهد و اگر نمی‌تواند چنانچه از خودش مال دارد، یا احتمال می‌دهد کسی آنها را ادا نماید، باید وصیّت کند و همچنین است اگر حجّ بر او واجب باشد.

مسأله 2700- کسی که نشان‌های مرگ را در خود می‌بیند اگر نماز و روزه قضا، دارد باید وصیّت کند که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد کسی بدون آنکه چیزی بگیرد آنها را انجام می‌دهد، باز هم واجب است وصیّت نماید، و اگر قضای نماز و روزه او به تفصیلی که در مسأله 1389 گفته شد، بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید به او اطّلاع دهد، یا وصیّت کند که برای او بجا آورند.

مسأله 2701- کسی که نشانه‌های مرگ را در خود می‌بیند، اگر مال پیش کسی دارد یا در جائی پنهان کرده است که ورثه نمی‌دانند، چنانچه به واسطه ندانستن حقّشان از بین برود به آنان اطلّاع دهد و لازم نیست برای بچّه‌های صغیر خود قیّم و سرپرست معیّن کند ولی در صورتی که بدون قیّم مالشان از بین می‌رود، یا خودشان ضایع می‌شوند؛ باید برای آنان قیّم امینی معیّن نماید.

مسأله 2702- وصیّ باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد.

مسأله 2703- اگر کسی چند وصیّ برای خود معیّن کند، چنانچه اجازه داده باشد که هر کدام به تنهائی به وصیّت عمل کنند؛ لازم نیست در انجام وصیّت از یکدیگر اجازه بگیرند و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد که همه با هم به وصیّت عمل کنند، یا نگفته باشد، باشد با نظر یکدیگر به وصیّت عمل نمایند، و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیّت عمل کنند، و در تشخیص مصلحت اختلاف داشته باشند در صورتی که تأخیر و مهلت دادن علت شود که عمل به وصیّت معطّل بماند، حاکم شرع آنها را مجبور می‌کند که تسلیم نظر کسی شوند که صلاح را تشخیص دهد و اگر اطاعت نکنند، بجای آنان دیگران را معیّن می‌نماید و اگر یکی از آنان قبول نکرد یک نفر دیگر را بجای او تعیین می‌نماید.

مسأله 2704- اگرانسان از وصیّت خود برگردد مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند، بعد بگوید به او ندهند وصیّت باطل می‌شود، و اگر وصیّت خود را تغییر دهد، مثل آنکه قیّمی برای بچه‌های خود معیّن کند بعد دیگری را بجای او قیّم نماید، وصیّت اوّلش باطل می‌شود و باید به وصیّت دوّم او عمل نمایند.

مسأله 2705- اگر کاری کند که معلوم شود از وصیّت خود برگشته مثلاً خانه‌ای را که وصیّت کرده به کسی بدهند بفروشد؛ یا دیگری را برای فروش آن وکیل نماید، وصیّت باطل می‌شود.

مسأله 2706- اگر وصیّت کند چیز معیّنی را به کسی بدهند، بعد وصیپت کند که نصف همان را به دیگری بدهند باید آن چیز را دو قسمت کنند و به هر کدام از آن دو نفر یک قسمت آن را بدهند.

مسأله 2707- اگر کسی در مرضی که به آن مرض می‌میرد، مقداری از مالش را به کسی ببخشد و وصیّت کند که بعد از مردن او هم مقداری به کس دیگر بدهند آنچه را که در حال زندگی بخشیده از اصل مال است و احتیاج به اذن ورثه ندارد چنانچه در مسأله 2250 گذشت که منجَّزات مریض از اصل مال است و چیزی را که وصیّت کرده اگر زیادتر از ثلث باشد زیادی آن محتاج به اذن ورثه است.

مسأله 2708- اگر وصیّت کند که ثلث مال او را نفروشند و عایدی آن را به مصرفی برسانند، باید مطابق گفته او عمل نماید.

مسأله 2709- اگر در مرضی که به آن مرض می‌میرد، بگوید مقداری به کسی بدهکار است، چنانچه متّهم باشد که برای ضرر زدن به ورثه گفته است باید مقداری را که معیّن کرده از ثلث او بدهند و اگر متّهم نباشد و کسی هم منکر گفته او نشود، باید از اصل ماش بدهند.

مسأله 2710- کسی که انسان وصیّت می‌کند که چیزی به او بدهند باید وجود داشته باشد، پس اگر وصیّت کند به بچّه‌ای که ممکن است فلان زن حامله شود چیزی بدهند باطل است. ولی اگر وصیّت کند به بچّه‌ای که در شکم مادر است چیزی بدهند، اگر چه هنوز روح نداشته باشد، وصیّت صحیح است، پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را که وصیّت کرده به او بدهند، و اگر مرده به دنیا آمد، وصیّت باطل می‌شود و آنچه را که برای او وصیّت کرده، ورثه میان خودشان قسمت می‌کنند.

مسأله 2711- اگرانسان بفهمد کسی او را وصیّ کرده، چنانچه به اطّلاع وصیّت کننده برساند که برای انجام وصیّت او حاضر نیست، لازم نیست بعد از مردن او به وصیّت عمل کند. ولی اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصیّ کرده، یا بفهمد و به او اطّلاع ندهد که برای عمل کردن به وصیّت حاضر نیست، در صورتی که مشقّت نداشته باشد، باید وصیّت او را انجام دهد و نیز اگر وصیّ پیش از مرگ، موقعی ملتفت شود که مریض به واسطه شدّت مرض نتواند به دیگری وصیّت کند، باید وصیّت را قبول نماید.

مسأله 2712- اگرکسی که وصیّت کرده بمیرد، وصیّ نمی‌تواند دیگری را برای انجام کارهای میّت معیّن کند و خود از کار کناره نماید، ولی اگر بداند مقصود میّت این نبوده که خود وصیّ آن کار را انجام دهد، بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده، می‌تواند دیگری را از طرف خود وکیل نماید.

مسأله 2713- اگر کسی دو نفر را وصیّ کند، چنانچه یکی از آن دو بمیرد، یا دیوانه یا کافر شود، حاکم شرع یک نفر دیگر را بجای او معیّن می‌کند و اگر هر دو بمیرند، یا دیوانه یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معیپن می‌کند. ولی اگر یک نفر بتواند وصیّت را عملی کند، معیّن کردن دو نفر لازم نیست.

مسأله 2714- اگر وصیّ نتواند به تنهائی کارهای میّت را انجام دهد، حاکم شرع برای کمک او یک نفر دیگر را معیّن می‌کند.

مسأله 2715- اگر مقداری از مال میّت در دست وصیّ تلف شود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی کرده و یا تعدّی نموده؛ مثلاً میّت وصیّت کرده است که فلان مقدار به فقرای فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته ضامن است و اگر کوتاهی نکرده و تعدّی هم ننموده، ضامن نیست.

مسأله 2716- هر گاه انسان کسی را وصیّ کند و بگوید که اگر آن کس بمیرد فلانی وصی باشد؛ بعد از آنکه وصیّ او مرد، وصیّ دوّم باید کارهای میّت را انجام دهد.

مسأله 2717- حجّی که بر میّت واجب است و بدهکاری و حقوقی را که مثل خمس و زکات و مظالم، ادا کردن آنها واجب می‌باشد؛ باید از اصل مال میّت بدهند، اگر چه میّت برای آنها وصیّت نکرده باشد.

مسأله 2718- اگر مال میّت از بدهی و حجّ واجب و حقوقی که مثل خمس و زکات و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید، چنانچه وصیّت کرده باشد که ثلث یا مقداری از ثلث را به مصرفی برسانند، باید به وصیّت او عمل کنند و اگر وصیّت نکرده باشد، آنچه می‌ماند مال ورثه است.

مسأله 2719- اگر مصرفی را که میّت معیّن کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند، یا کاری کنند که معلوم شود عملی شدن وصیّت را اجازه داده‌اند و تنها راضی بودن آنان کافی نیست. اگر مدّتی بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحیح است و اگر بعضی از ورثه اجازه و بعضی ردّ نمایند وصیّت در حِصّه آنهائی که اجازه نموده‌اند صحیح و نافذ است.

مسأله 2720- اگر مصرفی را که میّت معیّن کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، و پیش از مردن او ورثه اجازه بدهند که وصیّت او عملی شود، بعد از مردن او نمی‌توانند از اجازه خود برگردند.

مسأله 2721- اگر وصیّت کند که از ثلث او خمس و زکات یا بدهی دیگر او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحّبی هم مثل اطعام به فقراء انجام دهند، چنانچه وصیّت او به ترتیب باشد باید آنچه مقدّم است اگر چه مستحّب باشد عمل کنند، و در صورتی که ثلث زیاد آمد دوّمی را اگر چه مانند نماز و روزه، واجب بدنی باشد بدهند و اگر از آن زیاد آمد به مصرف واجب مالی برسانند و چنانچه ثلث زیاد نیامد واجب مالی را از اصل مال بدهند، ولی اگر ثلث فقط به اندازه عمل به مستحّب باشد واجب بدنی را باید با اجازه ورثه بپردازند و واجب مالی را از اصل مال بپردازند و در صورتی که وصیّت او به ترتیب نباشد باید ثلث را به نسبت بین آن سه وصیّت تقسیم کنند و اگر کم آمد کسری واجب مالی را از اصل مال بدون اجازه و کسری واجب بدنی و عمل مستحّب را با اجازه ورثه انجام دهند.

مسأله 2722- اگر وصیّت کند که بدهی او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحّبی هم انجام دهند چنانچه وصیّت نکرده باشد که اینها را از ثلث بدهند، باید بدهی او را از اصل مال بدهند و اگر چیزی زیاد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهای مستحّبی که معیّن کرده برسانند و در صورتی که ثلث کافی نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند باید وصیّت او عملی شود و اگر اجازه ندهند، باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزی زیاد آمد به مصرف کار مستحّبی که معیّن کرده برسانند.

مسأله 2723- اگر کسی بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که می‌گوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می‌کند به او بدهند، و اگر دو زن عادله شهادت بدهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند. و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیّت نبوده، باید چیزی را که مطالبه می‌کند به او بدهند.

مسأله 2724- اگر کسی بگوید که من وصّی میّتم که مال او را به مصرفی برسانم، یا میّت را قیّم بچّه‌های خود قرار داده، در صورتی که باید حرف او را قبول کرد که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.

مسأله 2725- اگر وصیّت کند چیزی به کسی بدهند و آن کس پیش از آنکه قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیّت را رد نکرده‌اند میتوانند آن چیز را قبول نمایند ولی این در صورتی است که وصیّت کننده از وصیّت خود بر نگردد، و گرنه حقّ به آن چیز ندارد.


آیت الله وحید خراسانی

تعریف وصیت و وصى
مسأله ۲۷۵۸ ـ وصیّت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش براى او کارهایى انجام دهند ، یا بگوید بعد از مرگش چیزى از مال او ملک کسى باشد ، یا این که چیزى از مال او را به کسى تملیک یا وقف یا صرف در خیرات و مبرّات کنند ، یا براى اولاد خود و کسانى که اختیار آنان با اوست ، قیّم و سرپرست معیّن کند ، و کسى را که به او وصیّت مى کنند وصىّ مى گویند.

وصیت کردن به نحو اشاره
مسأله ۲۷۵۹ ـ کسى که نمى تواند حرف بزند ، اگر با اشاره مقصود خودرا بفهماند ، براى هرکارى مى تواند وصیّت کند ، بلکه کسى هم که مى تواند حرف بزند اگر با اشاره اى که مقصودش را بفهماند وصیّت کند صحیح است.

عمل به نوشته ‏اى که به امضاء یا مهر میت است
مسأله ۲۷۶۰ ـ اگر نوشته اى بامضاء یا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که براى وصیّت کردن نوشته باید مطابق آن عمل کنند.

شرایط کسى که وصیت مى‏کند
مسأله ۲۷۶۱ ـ کسى که وصیّت مى کند باید عاقل باشد و بر وصیّت اکراه نشده باشد ، و وصیّت بچّه ده ساله در صورتى که ممیّز و وصیّتش عقلایى باشد در ثلث مالش براى ارحامش و امور خیریّه نافذ است ، و بنابر احتیاط واجب به وصیّت پسر هفت ساله ممیّز در مقدار کمى از مالش در مصرفى که سزاوار باشد عمل شود ، و وصیّت سفیه در مواردى که مستلزم تصرّف در مال است نافذ نیست.

وصیت کسى که به خودکشى دست زده باشد
مسأله ۲۷۶۲ ـ کسى که به قصد خودکشى مثلا زخمى به خود زده یا سمّى خورده است و به واسطه آن بمیرد ، وصیّت او در مالش صحیح نیست ، ولى اگر وصیّت قبل از آن عمل باشد ، صحیح است.

قبول و ردّ وصیت
مسأله ۲۷۶۳ ـ اگر انسان وصیّت کند که چیزى از اموالش مال کسى باشد ، در صورتى که آن شخص وصیّت را قبول کند ، اگرچه قبولش در زمان زنده بودن موصى باشد ، آن چیز را بعد از مردن موصى مالک مى شود ، بلکه ظاهر این است که قبول معتبر نیست ، و فقط ردّ وصیّت مانع است.

وصیت به امانتهاى مردم، و بدهکارى خود با ظهور نشانه‏ هاى مرگ
مسأله ۲۷۶۴ ـ هرگاه انسان نشانه هاى مرگ را در خود ببیند ، نسبت به امانتهاى مردم باید به وظیفه اى که در مسأله «۲۳۹۵» گذشت عمل کند ، و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهى رسیده و طلبکار مطالبه مى کند باید بدهد ، و اگر خودش نمى تواند بدهد یا موقع دادن بدهى او نرسیده یا طلبکار مطالبه نمى کند باید اطمینان به اداى دین پیدا کند هرچند به وصیّت کردن و شاهد گرفتن بر آن باشد.

وصیت به خمس و زکات و مظالم و حج با ظهور نشانه‏ هاى مرگ
مسأله ۲۷۶۵ ـ کسى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بیند ، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است و نمى تواند فوراً بدهد ، چنانچه از خودش مال دارد یا احتمال مى دهد کسى آنهارا ادا نماید ، باید وصیّت کند ، و همچنین است اگر حجّ بر او واجب باشد.

وصیت به نماز و روزه قضا با ظهور نشانه ‏هاى مرگ
مسأله ۲۷۶۶ ـ کسى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بیند ، اگر نماز و روزه قضا دارد باید براى انجام آنها وصیّت کند ، مثل این که وصیّت کند که از مال خودش براى آنها اجیر بگیرند ، و اگر مال نداشته باشد و احتمال بدهد کسى تبرّعاً انجام بدهد بازهم واجب است وصیّت نماید ، و اگر قضاى نماز و روزه او به تفصیلى که در مسأله «۱۳۹۸» گذشت بر پسر بزرگترش واجب باشد ، باید به او اطّلاع دهد.

وصیت به مالى که پیش کسى دارد یا پنهان کرده و قیّم براى صغیر
مسأله ۲۷۶۷ ـ کسى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بیند اگر مالى پیش کسى دارد یا در جایى پنهان کرده است که ورثه نمى دانند ، چنانچه به واسطه ندانستن حقّشان از بین برود باید به آنان اطّلاع دهد ، و لازم نیست براى بچّه هاى صغیر خود قیّم و سرپرست معیّن کند ، و لى در صورتى که بدون قیّم مالشان از بین مى رود ، یا خودشان ضایع مى شوند ، باید براى آنان قیّم امینى معیّن نماید.

شرایط وصى
مسأله ۲۷۶۸ ـ وصىّ باید عاقل باشد ، و احوط این است که بالغ نیز باشد ، ولى در صورت انضمام به بالغ ، که بعد از بلوغ با وصىّ دیگر در انجام امور شریک شود ،اشکال ندارد ، و وصىّ شخص مسلمان در صورتى که مستلزم ولایت بر مسلمان باشد مانند قیمومت بر اولاد صغارش باید مسلمان باشد، و وصىّ باید در امور مربوط به غیر موصى مانند اداى حقوق واجبه و تصرّف در مال صغار و مانند اینها مورد اطمینان باشد ، ولى در امور مربوط به موصى در غیر واجبات ـ مانند این که وصیّت کند که ثلثش را در خیرات صرف کند ـ لازم نیست مورد اطمینان باشد.

معیّن کردن چند وصى
مسأله ۲۷۶۹ ـ اگر کسى چند وصىّ براى خود معیّن کند ، چنانچه اجازه داده باشد که هرکدام به تنهایى به وصیّت عمل کند ، لازم نیست در انجام وصیّت از یکدیگر اجازه بگیرند ، و اگر اجازه نداده باشد ـ چه گفته باشد که همه با هم به وصیّت عمل کنند یا نگفته باشد ـ باید با نظر یکدیگر به وصیّت عمل نمایند ، و اگر بدون عذر شرعى حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیّت عمل کنند ، حاکم شرع آنهارا ملزم مى کند ، و اگر اطاعت نکنند یا عذر شرعى داشته باشند ، حاکم شرع به جاى یکى از آنان شخص دیگرى را معیّن مى نماید.

برگشت انسان از وصیت خود
مسأله ۲۷۷۰ ـ اگر انسان از وصیّت خود برگردد ، مثلا بگوید ثلث مالش را به کسى بدهند ، بعد بگوید به او ندهند ، وصیّت باطل مى شود ، و اگر وصیّت خودرا تغییر دهد ، مثل این که قیّمى براى بچّه هاى خود معیّن کند بعد دیگرى را به جاى او قیّم نماید ، وصیّت اوّلش باطل مى شود ، و باید به وصیّت دوم او عمل نمایند.

انجام کارى که معلوم شود از وصیت خود برگشته
مسأله ۲۷۷۱ ـ اگر کارى کند که معلوم شود از وصیّت خود برگشته یا کارى کند که با وصیّت او منافى باشد وصیّت باطل مى شود.

وصیت به چیز معیّنى برای کسى و سپس وصیت نصف آن براى دیگرى
مسأله ۲۷۷۲ ـ اگر وصیّت کند چیز معیّنى را به کسى بدهند ، بعد وصیّت کند که نصف همان را به دیگرى بدهند ، باید آن چیزرا دو قسمت کنند و به هرکدام از آن دو نفر یک قسمت آن را بدهند.

بخشش و وصیت مریضی که به آن مرض از دنیا می رود
مسأله ۲۷۷۳ ـ اگر کسى در مرضى که به آن مرض مى میرد ، مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و وصیّت کند که بعد از مردن او هم مقدارى به کسى بدهند باید مالى که بخشیده از اصل ترکه خارج نمایند ـ چنانچه در مسأله «۲۳۰۸» گذشت ـ ولى مالى را که وصیّت کرده از ثلث خارج کنند.

وصیت به نفروختن ثلث مال او و صرف عایدی آن
مسأله ۲۷۷۴ ـ اگر وصیّت کند که ثلث مال او را نفروشند و عایدى آن را به مصرفى برسانند ، باید مطابق گفته او عمل نمایند

اقرار به بدهی در مرضى که به آن مرض مى ‏میرد
مسأله ۲۷۷۵ ـ اگر در مرضى که به آن مرض مى میرد ، بگوید به کسى بدهکار است ، چنانچه متّهم باشد که براى ضرر زدن به ورثه گفته است ، باید مقدارى را که معیّن کرده از ثلث او بدهند ، و اگر متّهم نباشد اقرار او نافذ است و باید از اصل مالش بدهند.

وصیت براى شخصى که وقت مرگ موصى موجود باشد یا نباشد
مسأله ۲۷۷۶ ـ کسى را که انسان وصیّت مى کند چیزى به او بدهند لازم نیست در حال وصیّت وجود داشته باشد ، پس اگر وصیّت کند به بچّه اى که ممکن است فلان زن به او آبستن شود چیزى بدهند اگر آن بچّه پس از مرگ موصى موجود باشد لازم است آن چیزرا به او بدهند ، و اگر موجود نباشد در صورتى که از وصیّت موصى یا قرائن دیگرى استفاده شود که نظر موصى در صورت نبود آن بچّه صرف در مصرف دیگرى است باید بر طبق نظرش عمل شود، وگرنه وصیّت باطل و به ورثه منتقل مى شود ، و اگر وصیّت کند که چیزى از مال او بعد از مرگش مال کسى باشد پس اگر آن شخص وقت مرگ موصى موجود باشد وصیّت صحیح وگرنه باطل است و آنچه را که براى او وصیّت کرده به ورثه منتقل مى شود.

هرگاه انسان بفهمد کسى او را وصى خود کرده
مسأله ۲۷۷۷ ـ اگر انسان بفهمد کسى او را وصىّ کرده ـ در غیر تجهیز میّت که حکم آن در مساًله «۵۵۵» گذشت ـ چنانچه به اطّلاع وصیّت کننده برساند که براى انجام وصیّت او حاضر نیست ، لازم نیست بعد از مردن او به وصیّت عمل کند ، ولى اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصىّ کرده ، یا بفهمد و به او اطّلاع ندهد که براى عمل کردن به وصیّت حاضر نیست ، در صورتى که مشقّت نداشته باشد باید وصیّت او را انجام دهد ، و اگر وصىّ پیش از مرگ موصى موقعى ملتفت شود که موصى به واسطه شدّت مرض یا مانع دیگر نتواند به دیگرى وصیّت کند بنا بر احتیاط باید وصیّت را قبول نماید.

معیّن کردن وصى، دیگرى را براى انجام کارهاى وصیت
مسأله ۲۷۷۸ ـ اگر کسى که وصیّت کرده بمیرد ، وصىّ نمى تواند دیگرى را براى انجام کارهاى وصیّت معیّن کند و خود از کار کناره گیرد ، ولى اگر بداند مقصود میّت این نبوده که وصىّ آن کار را خودش انجام دهد ، بلکه مقصودش انجام کار بوده ، مى تواند دیگرى را از طرف خود وکیل نماید.

کسى که دو نفر را با هم وصى کند
مسأله ۲۷۷۹ ـ اگر کسى دو نفر را با هم وصىّ کند ، چنانچه یکى از آن دو بمیرد یا دیوانه شود ، حاکم شرع یک نفر دیگر را به جاى او معیّن مى کند ، و اگر هر دو بمیرند یا دیوانه شوند حاکم شرع دو نفر دیگر را معیّن مى کند ، ولى اگر یک نفر بتواند وصیّت را عملى کند معیّن کردن دو نفر لازم نیست ، و همچنین است اگر یکى از آن دو یا هردو کافر شوند در صورتى که وصایت مستلزم ولایت باشد مانند قیمومت بر صغار.

هرگاه وصى نتواند کارهاى میّت را انجام دهد
مسأله ۲۷۸۰ ـ اگر وصىّ نتواند به تنهایى یا به کمک گرفتن از دیگرى کارهاى میّت را انجام دهد ، حاکم شرع براى کمک او یک نفر دیگررا معیّن مى کند.

تلف شدن مقدارى از مال میّت در دست وصى
مسأله ۲۷۸۱ ـ اگر مقدارى از مال میّت در دست وصىّ تلف شود ، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى کرده ـ مثل این که مال را در جایى گذاشته که مأمون نبوده ـ و یا تعدّى نموده مثلا میّت وصیّت کرده است که فلان مقدار به فقراى فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگرى برده و در راه از بین رفته ـ ضامن است ، و اگر کوتاهى نکرده و تعدّى هم ننموده ضامن نیست.

معیّن کردن وصی بعد از مردن وصیّ اوّل
مسأله ۲۷۸۲ ـ هرگاه انسان کسى را وصىّ کند و بگوید اگر آن شخص بمیرد فلانى وصىّ باشد ، بعد از آن که وصىّ اوّل مرد وصىّ دوم باید کارهاى میّت را انجام دهد.

امورى که از اصل مال میت داده مى‏شود و به آن وصیت ‏شود
مسأله ۲۷۸۳ ـ حجّى که به استطاعت بر میّت واجب است و بدهکارى و حقوقى را که ـ مثل خمس و زکات و مظالم ـ ادا کردن آنها واجب مى باشد باید از اصل مال میّت بدهند ، اگرچه میّت براى آنها وصیّت نکرده باشد ولى اگر وصیّت کرده باشد از ثلث بدهند باید به وصیّت عمل کنند ، و اگر ثلث کفایت نکرد از اصل مال خارج کنند.

عمل به وصیت بعد از اداى امورى که از اصل مال میت داده مى‏ شود
مسأله ۲۷۸۴ ـ اگر مال میّت از بدهى و حجّ واجب و حقوقى که مثل خمس و زکات و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید ، چنانچه وصیّت کرده باشد که ثلث یا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند باید به وصیّت او عمل کنند ، و اگر وصیّت نکرده باشد آنچه مى ماند مال ورثه است.

وصیت به بیشتر از ثلث مال
مسأله ۲۷۸۵ ـ اگر مالى را که وصیّت کرده بیشتر از ثلث مال او باشد وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتى صحیح است که ورثه حرفى بزنند یا کارى کنند که معلوم شود وصیّت را اجازه نموده اند و تنها راضى بودن آنها کافى نیست ، و اگر مدّتى بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است ، و چنانچه بعضى از ورثه اجازه و بعضى اجازه ننمایند وصیّت فقط در حصّه آنهایى که اجازه نموده اند نافذ است.

وصیت به بیشتر از ثلث مال و اجازه ورثه قبل از مردن او
مسأله ۲۷۸۶ ـ اگر مالى را که میّت وصیّت کرده ، از ثلث مال او بیشتر باشد ، و پیش از مردن او ورثه اجازه نمایند ، بعد از مردن او نمى توانند از اجازه خود برگردند.

کم آمدن ثلث از وصیت
مسأله ۲۷۸۷ ـ اگر وصیّت کند که از ثلث او خمس و زکات یا بدهى دیگر او را بدهند و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبّى هم مثل اطعام به فقراء انجام دهند ، باید اوّل بدهى او را از ثلث بدهند و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و اگر از آن زیاد آمد به مصرف کار مستحبّى که معیّن کرده برسانند ، و چنانچه ثلث مال او فقط باندازه بدهى او باشد و ورثه هم اجازه ندهند که بیشتر از ثلث مال مصرف شود ، ثلث بین بدهى ، نماز و روزه قسمت مى شود و کسر واجب مالى از اصل ترکه داده مى شود.

اگر وصیت کند ولى نگفته از ثلث بدهند
مسأله ۲۷۸۸ ـ اگر وصیّت کند که بدهى او را بدهند و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبّى هم انجام دهند ، چنانچه وصیّت نکرده باشد که اینهارا از ثلث بدهند ، باید بدهى او را از اصل مال بدهند و اگر چیزى زیاد آمد ، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهاى مستحبّى که معیّن کرده برسانند ، و در صورتى که ثلث کافى نباشد ، چنانچه ورثه اجازه بدهند باید به وصیّت او عمل شود و اگر اجازه ندهند باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزى زیاد آمد به مصرف کار مستحبّى که معیّن کرده برسانند.

کسى که بگوید میّت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند
مسأله ۲۷۸۹ ـ اگر کسى بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ به من بدهند ، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند ، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید ، یا یک مرد عادل و دو زن عادل ، یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند ، باید مقدارى را که مى گوید به او بدهند ، و اگر یک زن عادل شهادت دهد باید یک چهارم چیزى را که مطالبه مى کند به او بدهند ، و اگر دو زن عادل شهادت دهند نصف آن را ، و اگر سه زن عادل شهادت دهند سه چهارم آن را به او بدهند ، و نیز اگر دو مرد کافر کتابى که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند ـ در صورتى که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن عادلى هم در موقع وصیّت نبوده ـ باید چیزى را که مطالبه مى کند به او بدهند.

کسى که بگوید من وصىّ میت هستم یا مرا قیّم بچه‏ ها قرار داده
مسأله ۲۷۹۰ ـ اگر کسى بگوید من وصىّ میّتم که مال او را به مصرفى برسانم ، یا میّت مرا قیّم بچّه هاى خود قرار داده ، در صورتى باید حرف او را قبول کرد که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.

اگر شخصى که براى او وصیت شده بمیرد
مسأله ۲۷۹۱ ـ بنابر مشهور: «اگر وصیّت کند به مالى براى کسى و آن شخص پیش از آن که قبول کند یا ردّ نماید بمیرد ، تا وقتى ورثه او وصیّت را ردّ نکرده اند ، مى توانند آن چیز را قبول نمایند» ولى بعید نیست اگر بعد از موصى ـ وصیّت کننده ـ بمیرد ، آن مال را ورثه به ارث ببرند ، و این حکم در صورتى است که وصیّت کننده از وصیّت خود بر نگردد ، و گرنه حقّى به آن چیز ندارند.